اخلاق حرفه اي
در حيطه علوم پزشکي
 
علم اخلاق و فلسفه آن از نظر اسلام يکي از مهمترين و والاترين علوم است و اين حقيقت در آيات و احاديث مختلف متبلور است. خداوند در يکي از آيات قرآن « پيامبر را به سبب اخلاق نيکويش مي ستايد» و در آيه ي ديگر« خلق زيباي پيامبر را اساس تشکيل جامعه اسلامي معرفي مي نمايد». همچنين اخلاق نيک را موجب آمرزش گناهان قرار مي دهد و بهترين اعمال در ترازوي قيامت را حسن خلق معرفي مي فرمايد. رسول اکرم در حديثي مي فرمايد:« انما بعثت لاتمم مکارم اخلاق» من جهت تکميل مکارم اخلاق مبعوث شده ام»
در تمدن اسلامي، اخلاق پزشکي تحت تعاليم عاليه دين مبين اسلام، از درخشش والايي برخوردار گرديده است، زيرا که آيين مقدس اسلام به دانش و حرفه ي پزشکي بسيار بها داده است، به طوري که دانش پزشکي  را معادل و همطراز دانش ديني قرار داده است و در روايات اسلامي شغل و دانش پزشکي در کنار علوم الهي عنوان شده است. از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده است که فرمودند:«العلم علمان؛ علم الاديان و علم الابدان» و هم چنين از امام صادق (ع) نيز نقل شده است که حرفه ي پزشکي را هم يکي از سه نياز اساسي جوامع بشري به حساب آورده است و مي فرمايد:« اهل هيچ سرزميني از وجود سه طايفه که در کار دنيا و آخرتشان به آنان پناه برده مي شود بي نياز نيستند و اگر آنها را نداشته باشند بي بهره و سر گردان مي شوند، اين طايفه عبارتند از : فقيه دانشمند پرهيزکار ، زمامدار نيکوکار مورد اطاعت و پزشک ماهر مورد اعتماد».
 اگرچه همه اقوام از دير باز به اخلاق پزشکي معتقد بوده اند ولي هرکدام منشأ ضرورت آن را به نحو خاصي توجيه مي نمايند. اما در فرهنگ اسلام ، پزشک از دو جهت ملزم به کسب فضايل اخلاقي است: اولا اين که خود يک انسان است و ثانيا موضوع شغل او حيات، سلامت و حيثيت آدميان است. گرچه وجه اول بين پزشک و غير پزشک مشترک است، اما در مورد وجه دوم ، يعني سرو کار داشتن با جان و سلامت و ناموس هم نوعان، منحصر به فرد است، زيرا که خدمت صحيح او موجب حفظ جان ها و سلامت افراد جامعه است و خداي ناکرده سهل انگاري يا تبعيت او از هواي نفس ( شهوت، پول، شهرت و...) يا موجب نقص ، تداوم امراض و در نهايت هلاکت انسان ها مي گردد يا هتک حرمت ناموس جامعه را به دنبال خواهد داشت.
در زمينه مقررات پزشکي و روابط پزشک و بيمار رهنمودهاي سازنده بسياري در کلمات پيامبراکرم(ص) و ائمه اطهار وجود دارد. برخي از پزشکان نامي اسلام به موازات کتابهايي که در رشته هاي علوم پزشکي نوشته اند، از نگارش کتاب هاي مستقل در خصوص اخلاق عمومي و اخلاق پزشکي هم غفلت نورزيده اند. چنان که محمد زکرياي رازي، يکي از بزرگترين پزشکان جهان اسلام، کتابي به نام «الطب روحاني» دارد که در آن به بيان اصول علم اخلاق پرداخته است. حتي در رساله اي براي يکي از شاگردان خود که به سمت طبيب مخصوص يکي از امرا معين شده بود، رعايت اصول اخلاقي مخصوص به طبيب را توصيه نموده است.
ابو علي سينا، از حکماي اسلامي نيز، کتابي به نام «في علم الاخلاق» دارد. مقاله چهارم از کتاب چهارمقاله ي نظامي عروضي به «علم طب و هدايت طبيب» اختصاص دارد، مثلاَ مي گويد:« طبيب بايد که نيکو اعتقاد بود و امر و نهي شرع را معظم دارد».  
هم چنين کتابي را به نام « راهنماي پزشکان» که بنا به گفته محققان ، حاوي نکات اخلاقي بسيار ارزنده اي هم بوده است به اسحاق نامي از معاصران رازي نسبت داده اند. در اين زمينه سوگند نامه و پند نامه قديمي در دوران تمدن اسلامي ، توسط پزشک نامي قرن جهارم، علي بن عباس اهوازي ، تاليف شده است . او در محضر استادي چون ابو ماهر و در مکتب طبي وي تحصيل علم و اخلاق نمود . اهوازي باب دوم کتاب ارزشمندش( کامل الصنعه الطبيعه) را به ذکر وصاياي بقراط و ساير اطباء متقدم اختصاص داد که به پند نامه اهوازي معروف است.
اقتباس از مقاله ي کاظم خدادوست و همکاران، اخلاق پزشکي و اهميت آن در ايران باستان و اسلام؛ مجله اخلاق و تاريخ پزشکي 1389
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:تاريخچه اخلاق پزشکي, اخلاق پزشکي در اسلام, توسط واحد اخلاق حرفه ای |

علم اخلاق يا ethics در دنيا تاريخچه اي طولاني با سابقه ي بيش از 2500 سال دارد. در قرون قبل از ميلاد حضرت مسيح(ع)، فرهنگ يوناني و رومي که تحت تاثير فرهنگ ايرانيان و تمدن شرق بود در غرب گسترش داشته است. در آن دوران به دليل عدم گستردگي علوم، پزشکان معمولا ساير علوم مانند فلسفه را نيز فرا مي گرفتند، لذا تاريخچه اخلاق پزشکي با تاريخچه ي فلسفه در قرون قبل پيوند خورده است.
اما اخلاق پزشکي بيش از همه با انديشه ها و تفکرات فلاسفه ي بزرگي چون سقراط (399-470 ق.م)، افلاطون (347-427 ق.م) و ارسطو (322-384 ق.م) در قرون چهارم و پنجم قبل از ميلاد پيوند نزديکي داشته است. اين متفکران يوناني علم اخلاق را در کنار علم پزشکي فرا گرفته بودند و آن را به عنوان « هنر زيستن» و « مراقبت و مواظبت از نفس» توصيف مي نمودند و از سوي ديگر عقل سالم را در بدن سالم مي دانستند.
در همان دوران، بقراط که او را پدر علم طب نيز ناميده اند، سوگند نامه ي معروف خود را تنظيم نمود. بقراط اولين کسي بود که مباني اخلاق را در قالب قسم نامه با طبابت درآميخت و به عبارتي، بزرگترين سهم بقراط در زمينه پزشکي، اعتقاد او به اصول اخلاقي بود که سوگند نامه ي معروفش تبلور آن است. سوگند نامه بقراط قديمي ترين قوانين اخلاق پزشکي را در خو.د دارد و هنوز هم در بسياري از کشورهاي جهان به عنوان تعهد نامه ي پزشکان هنگام اتمام دوره ي تحصيل قرائت مي شود.
سابقه ي پزشکي در ايران طبق برخي منابع به دوران قبل از بقراط بر مي گردد. ايران باستان هم به لحاظ دانش و هم به لحاظ دارا بودن طبيبان حاذق، زبانزد بوده و دستيابي به ترقيات پزشکي آشوريان، بابليان و يونانيان طي قرون متمادي نيز نقش عمده اي در پيشرفت پزشکي در ايران باستان داشته است.
در ايران، در دوره ي قبل از اسلام، قوانين زيادي راجع به طبيب و طبابت در اوستا وجود داشته و چنين به نظر مي رسد در زماني که ساير ممالک فاقد تشکيلات طبي بودند، در ايران درباره ي بهداشت و حقوق اطبا و بيطارها (دام پزشکان) دستور العمل هاي دقيقي ارايه شده است. طب باستاني ايراني با آيين زرتشت و تعليمات اوستا پيوند جدايي ناپذيري داشته است.
 به طور کلي، پزشکان از طبقه ي روحانيون که عاليترين طبقه از طبقا ت چهارگانه( روحانيون- سربازان- کشاورزان و صنعت گران) بودند، انتخاب مي شدند. اين طبقه رشته الهيات و طب را همزمان تحصيل مي نمودند و بعد از اتمام مقدمات آن، يکي از اين دو رشته را انتخاب کرده و ادامه مي دادند. موبدان زرتشتي بر حسن انجام اخلاق پزشکي که بخشي از امور ديني محسوب مي شد، نظارت مي کردند و رئيس پزشکان نيز فن طبابت را تحت مراقبت و کنترل داشت و در کمک به بينوايان امر مي کرد.
در بخش «ونداديد» اوستا گفتارهايي در باب ويژگي هاي پزشکان آمده است. شرايط طبيب اين بوده که اولاَ کتب زيادي مطالعه کرده و در فن خود تجربه کافي داشته باشد، ثانياَ با صبر و حوصله به سخنان بيمار گوش فرا دهد و بيمار را با وجداني بيدار معالجه کند و ثالثاَ از خدا بترسد.
 در آيين زرتشت، مهارت در درمان بيماران تنها معيار يک پزشک شايسته نبود، بلکه شخصيت اخلاقي و دارا بودن وجدان در رتبه ي اولي تر قرار داشته است. زرتشتيان نسبت به اعمال خلاف چون سقط جنين، بارداري غير مشروع و خطاهاي پزشکي تعصب و حساسيت خاصي داشتند.
 صفات يک طبيب شايسته در عصر ساساني اين بود که دانا بوده و نسبت به اعضا بدن و داروها شناخت کامل را داشته باشد، دنيا پرست نباشد و امراض را دقيق معاينه و معالجه نمايد.
 در باب نخست کليله و دمنه برخي از صفات طبيب خوب شمرده شده است از جمله:
« فاضل ترين اطباء آن است که به معالجت از جهت ذخيره ي آخرت مواظبت نمايد. به صواب آن لايق تر که بر معالجت مواظبت نمايي و بدان التفات نکني که مردمان قدر طبيب ندانند.»
 
برگرفته شده از مقاله ي اخلاق پزشکي و اهميت آن در ايران باستان و اسلام نوشته ي کاظم خدادوست و همکاران، مجله اخلاق و تاريخ پزشکي، 1389

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 آذر 1390برچسب:, توسط واحد اخلاق حرفه ای |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.